زندگی‌نامه یک گراز شیعه: این قسمت امام کاظم(ع)

 




امام هفتم شيعيان چگونه انسانى بود؟

كاظم و حرمسرايش

آخوندهاى متولى مذهب شيعه بر منابر ميگويند: امام كاظم بيشتر سالهاى عمرش را در زندان به سر ميبرد و در جوانى بوسيله خلفيه ظالم كشته شد!!! اما وقتى به كتابهاى حديث شيعيان مراجعه ميكنيم، داستان چيز ديگريست و با ادعاى ملاها، زمين تا آسمان تفاوت دارد.
علامه سيد هاشم بحرانى از علماى بزرگ شيعه در كتاب مدينة المعاجز ج٦ ص ٢٣٥ مينويسد:
ويسأله عن أحواله، ثم قال له: يا أبا الحسن، ما عليك من العيال؟ فقال: يزيدون على خمسمائة. قال: أولاد كلهم؟ قال: لا، أكثرهم موالي وحشم…
ترجمه: روايت طولانى است و در قسمتى از آن شخص از وى در مورد احوالش ميپرسد: اى ابالحسن اهل خانواده ات چند نفر است؟ كاظم ميگويد: بيش از ٥٠٠ نفر، شخص ميپرسد: آيا همه آنها فرزندانتان هستند؟ كاظم پاسخ ميدهد: خير، اكثر آنها برده ها وخدمتكارانم هستند.



علامه محمد باقر مجلسى از علماى بزرگ شيعه در كتاب بحار الانوار ج٤٨ ص ١٣٠ مينويسد:
ويسأله عن أحواله، ثم قال له: يا أبا الحسن، ما عليك من العيال؟ فقال: يزيدون على خمسمائة. قال: أولاد كلهم؟ قال: لا، أكثرهم موالي وحشم…
ترجمه: در اين روايت شخص از موسى بن جعفر در مورد احوالش ميپرسد: اى ابالحسن اهل خانواده ات چند نفر است؟ كاظم ميگويد: بيش از ٥٠٠ نفر، وى دوباره ميپرسد: آيا همه آنها فرزندانتان هستند؟ كاظم پاسخ ميدهد: خير، اكثر آنها برده ها وخدمتكارانم هستند.

چگونه شخصى كه به ادعاى آخوندها اكثر عمرش در زندان بوده ميتواند داراى بيش از ٥٠٠ كنيز و برده باشد؟ هزينه سير كردن شكم اين همه انسان را چگونه تامين ميكرد؟ كاظم حرمسرائى به اين وسعت را از كجا بدست آورده بود؟


كاظم و زندگى با ذلت

شيخ مفيد يكى از ستونهاى تاسيس مذهب شيعه در ص ٥٨ از كتاب الأختصاص درباره روياروئى با هارون الرشيد از زبان موسى كاظم مينويسد:
خلاصه: يا أمير المؤمنين أول حاجتي إليك أن تأذن لي في الانصراف إلى أهلي فإني تركتهم باكين آئسين من أن يروني، فقال: مأذون لك، فقلت: يبقى الله أمير المؤمنين لنا معاشر بني عمه
ترجمه: هارون گفت درخواستت را مطرح كن، گفتم: اى اميرالمومنين اجازه بده به خانه ام بروم، گفت: اجازه دارى بروى! گفتم؛ خداوند اميرالمومنين (هارون الرشيد) پسر عمويم را برايمان نگه دارد! گفت درخواستى ديگر ندارى؟ گفتم؛ اهل خانواده ام فراوان هستند و هزينه اش را ندارم، پس هارون ١٠٠ هزار درهم به من داد و با ادب و احترام مرا به سوى خانواده ام روانه كرد.

آيا ذلتى بالاتر ازين هست كه با پول خليفه حرمسرائى پر از كنيز و برده داشته باشى و مفت بخورى و بچرى و امام معصوم باشى!!؟

علامه محمد باقر مجلسى، پدر مذهب شيعه صفوى در ص ١٣٤-١٣٥ از جلد ٤٨ كتاب بحارالأنوار نامه موسى كاظم به خيزران، مادر هارون الرشيد كه زنى قدرتمند در دربار بود را آورده كه قسمتى از اين نامه چنين است:
خلاصه متن: للخيزران أم أمير المؤمنين من موسى بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين أما بعد أصلحك الله، وأمتع بك، وأكرمك، وحفظك، وأتم النعمة والعافية في الدنيا والآخرة
خلاصه ترجمه: به خيزران، مادر امیرالمؤمنین، از موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین، خدا تو را عزت و بركت دهد و در سلامتى و نعمت حفظ كند و در دنيا و آخرت رحمت دهد … اين نامه طولانى پر از دعاى خير براى خيزران و هارون الرشيد..

اين امام معصوم غير از خفت و خوارى و زندگى با ذلت، پيام ديگرى براى شیعه سانان داشته است؟

ابن بابويه قمى يا همان شيخ صدوق از موسسين تشيع در ص ٨٨ از جلد ٢ كتاب عيون اخبار الرضا در مورد رفتار موسى كاظم هنگامى كه خليفه وى را طلب ميكند، مينوسد:
متن عربى: يا موسى ان الخليفة يدعوك، فقام موسى مذعورا فزعا وهو يقول: لا يدعوني في جوف هذا الليل إلا لشر يريده بي فقام باكيا حزينا مغموما آيسا من حياته 
ترجمه: اى موسى خليفه تو را طلب كرده، موسى از جايش بلند شد در حاليكه از ترس ميلرزيد گفت: خليفه مرا در اين وقت شب طلب نميكند به جز براى شرارت. و در حاليكه گريان و غمگين از كل زندگيش مأيوس شده بود نزد خليفه وارد شد.

خليفه وى را طلبيده، او هم گريان و لرزان در حاليكه از زندگى مأيوس شده بود!
اين همان امام معصومى است كه ملاها عرعر كنان ميگويند علم غيب دارد و از جانب خداست براى هدايت بشر، پس اين همه ترس و گريه زارى براى چيست؟

شيخ محمد هادى غروى در ص ٥٠٣ از جلد ٧ كتاب موسوعة التاريخ الأسلامى در مورد رفتار هارون الرشيد،خليفه عباسى با كاظم چنين مينويسد:
متن عربى: عن كتاب الأوراق لأبي بكر الصولي قال: إن هارون قرر للكاظم أيام حبسه كل سنة ثلاثمئة ألف درهم، ولنزله(ضيوفه) عشرين ألفاً
ترجمه: به نقل از كتاب الاوراق نوشته ابوبكر الصولى ميگويد: هارون الرشيد دستور داد سالانه ٣٠٠ هزار درهم و همچنين ٢٠ هزار درهم اضافه تر براى پذيرائى از مهمانانش به امام كاظم بدهند.

خليفه ظالم عباسى، كاظم را در حصر خانگى قرار داده، سالانه به وى ٣٠٠ هزار درهم ميدهد و ٢٠ هزار درهم براى مهمانانش!
حال نگاهى بكنيد به رفتار وحشیانه على با زندانيها و مخالفینش يا رفتار وحشیانه حكومت شيعی در زمان حاظر، آيا زندانيان سالانه حقوق آنچنانى دارند؟ آيا زندانيهاى امروزى براى پذيرائى مهمانانشان از دولت يا از رييس زندان حقوق ميگيرند؟!

موسى كاظم، بی اخلاقى و بى ادبى

علامه مجلسى در ص ١٥٢ از جلد ٧٣ كتاب بحارالأنواردر مورد رفتار موسى كاظم با يكى از نزديكانش چنين مينويسد:
معمر بن خلاد روايت مى‌كند كه: ابا الحسن(امام كاظم) خانه‌اى خريدارى كرده و به يكى از دوستان خود امر فرمودند تا بدانجا منتقل شود و فرمودند: «خانه‌ات تنگ است.» پس آن دوست گفت: اين خانه را پدرم ساخته است، امام كاظم فرمودند:«اگر پدرت احمق بود تو نيز مى‌بايست مانند او باشى؟
متن عربى: محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن معمر بن خلاد قال إن أبا الحسن اشترى دارا وأمر مولى له أن يتحول إليها وقال إن منزلك ضيق فقال قد أحدث هذه الدار أبي فقال أبو الحسن إن كان أبوك أحمق ينبغي أن تكون مثله

آيا كسى كه چنين رذيلانه به مردم توهين ميكند ميتواند امام معصوم باشد؟

ثقة الأسلام كليني در ص ١٢ از جلد ٧ كتاب كافى در مورد قضاوت كردن كاظم چنين مينويسد: محمّد بن نعيم صحّاف گويد: محمّد بن ابى عميره، پارچه فروش، از دنيا رفت و مرا وصى خود ساخته بود، وارث او فقط‍‌ همسرش بود، وارث ديگرى نداشت، من به امام كاظم نوشتم و كسب تكليف نمودم. امام در پاسخ من نوشت: يك چهارم ميراث را به همسرش بده و سه چهارم باقى را برای ما بفرست
متن عربى: حميد بن زياد عن الحسن بن محمد بن سماعة عن محمد بن الحسن بن زياد العطار عن محمد بن نعيم الصحاف قال: مات محمد بن أبي عمير بياع السابري و أوصى إلي و ترك امرأة له و لم يترك وارثا غيرها فكتبت إلى العبد الصالح فكتب إلي أعط المرأة الربع و احمل الباقي إلينا

چرا بايد ارث شخصى به جاى رسيدن به همسرش در حلق اين مفتخور برود؟ مگر خليفه كم پول در حلقش ميريخت؟
دقيقا مانند مراجع مفتخور و لاشخور امروزى شيعه كه ميلياردها پول دارند ولى هنوز هم مردم را براى دادن خمس تحت فشار ميگذارند و خود را نماينده خدا بر روى زمين مينامند


حمد بن ابي يعقوب مورخ بزرگ تاريخ اسلام در ص ٤١٥ از جلد ٢ كتاب تاريخ يعقوبى در مورد وصيت كاظم به دخترانش چنين مينويسد: 
موسی بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ یک از آنان شوهر نکرد مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد در آمد كه میان قاسم و خویشاوندانش مشاجره پیش آمد که قاسم قسم خورد که با اين دختر همبستر نشده(و وى را طلاق داد)
متن عربى: أوصى موسى بن جعفر ألا تتزوج بناته فلم تتزوج واحدة منهن إلا أم سلمة، فإنها تزوجت بمصر، تزوجها القاسم ابن محمد فجرى في هذا بينه و بين أهله شيء شديد، حتى حلف أنه ما كشف لها كنفا

مجرد بودن معصومه خواهر رضا در قم مدركى است براى اين ادعا و اما چرا اين امام معصوم برخلاف سنت جدش ازدواج را بر دخترانش ممنوع كرده بود بود؟
فراموش نشود كه خود وى هم تمام فرزندانش را از كنيزهاى رنگارنگ حرمسرايش بدست آورده بود. آيا چنين موجودى براى راهنمائى بشريت آمده است؟


نظرات

  1. مادر چنده خار کسه آدرستو من فقط تورو ببینم کونتو میزارم چنده پولی

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شما مذهبیون و دینداران دست از ناسزا گویی بر نمی دارید وقتی جواب ندارید ناسزا می گویید
      مخصوصا وقتی دستتون رو می شه.و غارتتون به خطر می افته ، بابا نترس هنوز خیلی ها هستند که شما ازشون بخورید از ما هم می خورید الان چکاری از دست ما بر میاد در این ۴۰ سال اینقدر بردید و خوردید که ۷ نسلتان بی نیاز است نگران نباشید حالا حالا ها این پولها تموم نمی شه ، هنوزم مردم در تعصب کور کورانه که شما براشون ساختید سخت ایستاده اند اما نسل جدید را نمی دانم هههههههههه

      حذف
    2. ضعف سندی روایت
      این روایت که از قرب الاسناد حمیری نقل شده در سندش چنین آمده: محمد بن عيسى ، عن بعض من ذكره أنه كتب أبو الحسن موسى عليه السلام إلى الخيزران...واسطه بین محمد بن عیسی و امام کاظم معلوم نیست و همین باعث ضعف سندی روایت می شود چون معلوم نیست محمد بن عیسی از چه کسی نقل کرده است.

      حذف
  2. تو و دار دسته ات باید با مغار پاره بشید و نسلتون بر بیوفته حرامزاده

    پاسخحذف
  3. کیر اسب پیغمبر اصحابشش توکونت حرامزاده

    پاسخحذف
  4. ومکرو ومکرالله والله خیر الماکرین
    دیدارمون باشه به قیامت با این اراجیفی که نوشتید ، قیافه هاتون اونجا دیدن داره

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. عاشقان آقا باب الحوائج حضرت امام کاظم ع دقت بفرمایید همانطور که عرض کردم سند این روایت بسیار ضعیف میباشد و به جدیت امام صادق ع هم عنوان فرمودند لقب امیرالمومنین ع فقط و فقط مخصوص حضرت علی ع است و چنین عنوانی از سوی امام کاظم برای هارون الرشید حتی از روی تقیه هم ممکن نیست
      و باز هم متذکر میشوم در مورد خیزران مادر هارون ذکر این نکته ضروریست که این زن بسیار در دربار نفوذ داشت خیزران خدمات فراوانی برای آبادانی و خدمت به زائران حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) در کربلا انجام داده بود وامام کاظم ع نامه ای در پاسخ به این خدمت او نگاشته است، هرچند در تعابیر ملزم به رعایت تقیه بوده اند اما هرگز عنوان امیر المومنین برای هارون الرشید ملعون بکار نبرده اند و ضعف روایت بدیهیست و دروغگویی از طرف ادمین هم کاریست بسیارزشت و چندش اور

      حذف
  5. فردا که هر کسی به شفیعی برد پناه
    چشم تمام خلق به موسی ابن جعفراست

    پاسخحذف
  6. محمدتقی؛ خادم اخت الرضا۲۱ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۰۰

    گراز تویی و سیرتت

    پاسخحذف
  7. اولین نشانه حرام زاده بودن دشمنی با اهل بیت پیامبر ص میباشد.

    پاسخحذف
  8. ضعف سندی روایت
    این روایت که از قرب الاسناد حمیری نقل شده در سندش چنین آمده: محمد بن عيسى ، عن بعض من ذكره أنه كتب أبو الحسن موسى عليه السلام إلى الخيزران...واسطه بین محمد بن عیسی و امام کاظم معلوم نیست و همین باعث ضعف سندی روایت می شود چون معلوم نیست محمد بن عیسی از چه کسی نقل کرده است.

    تقیه شدید در زمان اوج قدرت بنی عباس
    با فرض صحت سندی این روایت و اصالت این نامه، احتمال تقیه در زمانی که بنی عباس در اوج قدرت قرار داشتند بسیار وجود دارد و علامه مجلسی نیز در ادامه روایت به احتمال تقیه اشاره کرده و می گوید: «خوانندگان ارجمند توجه نمايند بشدت تقيه‌اى كه در زمان موسى بن جعفر عليه السّلام می شده كه براى درگذشت يك كافر مطرود و شخص نابكارى كه ايمان بخدا و قيامت ندارد امام (عليه السّلام) چنين نامه‌اى می نويسد اين خود شاهد اهميت تقيه است.»[3]

    امیرالمؤمنین تنها مخصوص علی بن ابیطالب (علیه السلام) است
    نکته دیگری که جعلی بودن نامه و یا صدور آن در شرایط تقیه را ثابت می کند این است که طبق روایات متعدد، لقب امیرالمؤمنین تنها در حق حضرت علی(علیه السلام) قابل ذکر است و بر هیچ کس جز او حتی بر سایر ائمه و امام زمان علیهم السلام نیز نباید اطلاق شود.[4]
    بر دشمن اهل بیت ع لعنت

    پاسخحذف
  9. ادمین با بی شرفی دروغ پخش میکنی
    ضعف سندی روایت
    این روایت که از قرب الاسناد حمیری نقل شده در سندش چنین آمده: محمد بن عيسى ، عن بعض من ذكره أنه كتب أبو الحسن موسى عليه السلام إلى الخيزران...واسطه بین محمد بن عیسی و امام کاظم معلوم نیست و همین باعث ضعف سندی روایت می شود چون معلوم نیست محمد بن عیسی از چه کسی نقل کرده است.

    پاسخحذف
  10. عاشقان آقا باب الحوائج حضرت امام کاظم ع دقت بفرمایید همانطور که عرض کردم سند این روایت بسیار ضعیف میباشد و به جدیت امام صادق ع هم عنوان فرمودند لقب امیرالمومنین ع فقط و فقط مخصوص حضرت علی ع است و چنین عنوانی از سوی امام کاظم برای هارون الرشید حتی از روی تقیه هم ممکن نیست
    و باز هم متذکر میشوم در مورد خیزران مادر هارون ذکر این نکته ضروریست که این زن بسیار در دربار نفوذ داشت خیزران خدمات فراوانی برای آبادانی و خدمت به زائران حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) در کربلا انجام داده بود وامام کاظم ع نامه ای در پاسخ به این خدمت او نگاشته است، هرچند در تعابیر ملزم به رعایت تقیه بوده اند اما هرگز عنوان امیر المومنین برای هارون الرشید ملعون بکار نبرده اند و ضعف روایت بدیهیست و دروغگویی از طرف ادمین هم کاریست بسیارزشت و چندش اور

    پاسخحذف
  11. در مورد دروغ زشت دیگری که نسبت داده شده به امام کاظم ع که هارون الرشید ملعون 100هزار درهم پول به ایشان داده چنین روایتی کاملا دروغ و ساختگی میباشد و نه در کتابی که ادمین نام برده و نه در هیچ جای دیکر هرگز 100هزار درهم امام از هارون نگرفته / هرچند مامون میگویدهمین که به مکه وارد شدیم پدرش هارون الرشید به دربانان خود دستور داد، هرکس از اهالی مکه و مدینه از هر طایفه‌ای که هست، به دیدن من بیاید.. باید اول نسب و نژاد خود را بگوید و خویش را معرفی کند، آن گاه وارد شود. لذا هر کس وارد می شد نام خود را تا جدش می گفت و نسب خود را به یکی از هاشمیین و یا مهاجرین و انصار می رساند و هر کدام را به اندازه شرافت نسبی و هجرت اجدادش از صد تا پنج هزار درهم و بعضی را نیز دویست درهم پول می داد.

    مأمون می گوید: روزی در مدینه نزد هارون بودم که فضل بن ربیع (وزیر هارون) وارد شد و گفت: مردی جلوی درب است. می گوید: من موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالبم. (و می خواهد وارد شود.)

    هارون به محض شنیدن گفتار، روی به من و برادرم امین و افسران و دیگر لشگر کرده، گفت: خیلی مواظب خود باشید. با ادب و احترام بایستید. سپس به دربان گفت: اجازه بده وارد شوند ولی نگذار از مرکب پیاده شوند مگر روی فرش من!

    ما همچنان ایستاده بودیم. ناگاه پیرمردی لاغر اندام وارد شد که عبادت پیکرش را فرسوده کرده و مانند پوست خشکیده بود. سجده‌ها، بر صورت و بینی او آثاری شبیه جراحت به جای گذاشته بود.

    همین که نگاهش به هارون افتاد، خواست از الاغ پیاده شود، هارون فریاد زد: به خدا قسم، ممکن نیست. باید روی فرش من پیاده شوی!

    نگهبانان نگذاشتند آن حضرت پیاده شود. همگی با دیده احترام و بزرگواری به سیمای نورانی او می نگریستیم. همچنان پیش آمد تا رسید روی فرش، نگهبانان و افسران اطراف او را گرفتند و ایشان با عظمت روی فرش پیاده شد.

    پدرم از جا برخاست، او را استقبال نمود و در آغوش گرفت، صورت و چشمهایش را بوسید و دستش را گرفته بالای مجلس آورد و با هم نشستند و مشغول صحبت شدند.

    هارون با تمام چهره متوجه آن جناب شده و در ضمن پرسید: چند نفر در تحت تکفل شمایند؟

    امام علیه السلام: بیش از پانصد نفر.

    هارون: همه اینها فرزندان شما هستند؟

    امام فرمود: نه! بیشتر آنها خدمتکار و فامیل وشاگردان و بستگانند؛ اما فرزند، سی و چند نفر دارم که اینقدر پسر و

    هارون: آیا باغ و زراعت شما درآمد دارد؟

    امام: آنها گاهی محصول می دهد و

    هارون: پسر عمو! آنقدر پول در اختیارت می گذارم که باغ‌هایتان را آباد کنید.

    امام: در این صورت شرط خودتان عمل کرده اید

    هارون: حتما انجام خواهم داد و منت هم دارم.



    بار دیگر هارون گفت: این کارها را انجام خواهم داد. یا ابالحسن!

    در این وقت موسی بن جعفر از جای برخاست و هارون نیز به احترام او از جا بلند شد. صورت و چشمانش را بوسید.

    سپس روی به جانب من و برادرانم امین و مؤتمن گفت: رکاب پسر عمو و سرورتان را بگیرید تا سوار شود و لباسهایش را مرتب کنید و او را تا منزلش بدرقه کنید.

    در بین راه موسی بن جعفر پنهانی به من گفت: خلافت بعد از پدرت به تو خواهد رسید. هنگامی که به خلافت رسیدی با فرزندم خوش‌رفتاری کن. بدین ترتیب ما حضرت را به خانه رسانیدیم و بازگشتیم.

    من جسورترین فرزند پدرم هارون بودم. وقتی که مجلس خلوت شد گفتم: پدر! این مرد که بود که این همه درباره او احترام نمودی؟ از جای برخاستی، به استقبالش شتافتی و او را در بالای مجلس جای دادی و خود پایین تر از او نشستی. به ما دستور دادی رکابش را بگیریم و تا منزلش بدرقه کنیم.

    گفت: او به راستی امام و پیشوای مردم و حجت خداست.

    گفتم: مگر این امتیازها مخصوص شما نیست؟

    گفت: نه! من به ظاهر پیشوای مردم هستم. از راه غلبه و زور بر جامعه حکومت می کنم. پسرم! به خدا سوگند او به خلافت از من و تمام مردم سزاوارتر است. ولی ریاست این حرفها را نمی فهمد. تو که فرزند من هستی اگر در خلافت و ریاست من چشم طمع داشته باشی، سر از پیکرت برمی دارم. سلطنت عقیم است و خویشاوندی نمی شناسد.

    این جریان گذشت. وقتی که هارون خواست از مدینه به مکه حرکت کند، دستور داد کیسه ای سیاه که در آن دویست دینار بود آوردند و به فضل بن ربیع گفت: این کیسه را به موسی بن جعفر بده و به او بگو، چون فعلا وضع مالی ما خوب نیست، بیشتر از این نتوانستم به شما کمک کنم.





    بحار: ج ۴۸، ص ۱۳۰
    دوستان عزیزم این حقیقت ماجراست آقا و سرورمان موسی بن جعفر ع هرگز درخواست پول نکرده بلکه این هارون بوده که برای چاپلوسی وعده پول به امام داده و همانطور که امام از قبل میدانستند این وعده دروغ میباشد.
    بر دشمن اهل بیت لعنت ابدی

    پاسخحذف
  12. ببند دهن نجستو 🤬🤬🤬

    پاسخحذف
  13. دروغگوی بی شرف

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

انحرافات جنسی محمد "پیامبر اسلام"

محمد : پیام آور الهی یا راهزن و جنگ سالار؟

افسانه های عاشورا !!