قتل وحشیانه یک زن سالخورده توسط پسر خوانده محمد "پیامبر اسلام"



خشونت و جنگ طلبی بخش جدایی نشدنی از اصول دین اسلام هستند و بر اساس قرآن و الگوی های رفتاری (سیره) محمد گسترش اسلام با جهاد وظیفه اصلی مسلمانان است(انفال ۳۹,احزاب ۶۱,توبه ۵ و ......), اما در قرون اخیر به دلیل برتری قاطع نظامی غیر مسلمانان یا به اصطلاح قرآن "کفار" این امر امکان پذیر نبوده , البته در اینجا بین مسلمانان اختلاف است, برخی معتقد هستند که ما باید همواره از فرامین اللّه و سنت محمد پیروی کنیم و به جهادگری به هر قیمتی ادامه دهیم و برخی دیگر از ترس نابودی کامل اسلام, راه جهاد را در عصر حاضر مناسب نمی دانند و روش های تبلیغی را مناسب تر میدانند. 

در این میان گسترش اسلام بدون توحش و شمشیر کاری بسیار سختی است زیرا دسته دوم یا همان روشن فکران دینی (ماله کش دینی) همواره باید تلاش کنند تا شخصیت خونخوار محمد بن عبد اللّه را به عنوان کبوتر صلح به جهانیان قالب کنند, اما غافل از اینکه هیچ دینی به اندازه اسلام در مقایرت با صلح و آزادی های فردی نیست و در طول تاریخ هیچ فردی که ادعای پیامبری داشته به اندازه محمد خونخوار و خونریز نبوده.

برای اثبات دروغین بودن ادعای روشن فکران دینی در صلح جویی اسلام و پیدا کردن ریشه های تروریسم اسلامی فقط کافیست که به منابع تاریخی دست اول که توسط خود مسلمانان نوشته شده رجوع کنیم برای مثال روایت تاریخی قتل  «ام قرفه» به روشنی توحش و خونخواری یاران محمد که او را الگوی رفتاری خود می دانستند را ثابت میکند.

در مقالات قبلی به این مطلب مهم اشاره کردم که محمد بعد از هجرت به مدینه و بستن پیمان دفاعی با قبایل مدینه با خیالی آسوده به راهزنی و غارت قبایل کوچکتر و کاروان های تجاری در منطقه می پرداخت, بر اساس منابع دسته اول اسلامی محمد در رمضان سال ششم هجری لشکری را به فرماندهی پسرخوانده اش زید بن حارثه برای غارت قبایل مامور می کند البته بر اثاث برخی منابع دسته دوم این لشکر برای تجارت به شام می رفته, لشکر زید بن حارثه در منطقه به نام وادی القری با افرادی از قبیله بنی‌فزاره روبه رو میشوند و جنگی بین آنها صورت می گیرد و در این نبرد تعدادی از مسلمانان کشته و زید بن حارثه به شدت زخمی می شود و به مدینه فرار می کند, پس از این ماجرا زید بن حارثه سوگند یاد می کند که از بنی فزاره انتقام بگیرد. بعد از بهبودی جراحات, محمد دوباره زید بن حارثه را به فرماندهی لشکری به نبرد با بنی فزاره می فرستد.

در این نبرد مسلمانان موفق به شکست بنی فزاره می شوند و بعد از این نبرد زنی سالخورده به نام فاطمه بنت ربیعه بن بدر معروف به ام قرفه که از بزرگان بنی فزاره و نامداران عرب بوده به همراه دخترش به دست مسلمانان اسیر می شوند. بعد از غارت بنی فزاره لشکر مسلمانان در راه بازگشت به سمت مدینه در میانه راه به دستور زید بن حارثه, دست و پای ام قرفه را به چهار شتر می بندند و او را به طرز وحشیانه ای به قتل می رسانند.

روایات مربوط به قتل وحشیانه ام قرفه توسط زید ابن حارثه در متون تاریخی مسلمانان:

"گوید: سفر جنگى زید بن حارثه سوى ام قرفه در رمضان همین سال بود که ام قرفه، فاطمه دختر ربیعه بن بدر، را بکشت و قتل وى صورتى بسیار سخت داشت که دو پایش را به دو شتر بستند و براندند تا به دو نیمه شد، و او پیرى فرتوت بود. و سبب آن بود که پیمبر زید بن حارثه را سوى وادى القرى فرستاده بود که با بنى فزاره رو به رو شد و جمعى از یاران وى کشته شدند و زید از میان کشتگان بگریخت و ورده بن عمر و یکى از مردم بنى سعد جزو کشته‏شدگان بود که یکى از مردم بنى بدر او را بکشت و چون زید بازگشت، نذر کرد که جنب نشود تا به جنگ فزاره رود، و چون زخم وى بهبود یافت پیمبر او را با سپاهى سوى بنى فزاره فرستاد و در وادى القرى با آنها رو به رو شد و کسان بکشت که قیس بن مسحر یعمرى از آن جمله بود و ام قرفه و دختر او را اسیر گرفت و بگفت تا او را بکشند و او را به دو شتر بست و دو نیمه کرد و دختر ام قرفه را با عبد الله بن مسعده پیش پیمبر بردند. دختر ام قرفه اسیر سلمه بن عمرو بن اکوع بود و ام قرفه شریف قوم خویش بود و عربان بمثل مى‏گفتند: » اگر شریفتر از ام قرفه بودى، بیشتر از این نبودى.» پیمبر دختر را از سلمه خواست که بدو بخشید و پیغمبر دختر را به حزن بن ابى وهب خال خویش بخشید که عبد الرحمان بن حزن را از او آورد. روایت دیگر درباره این سفر جنگى از سلمه بن اکوع هست که سالار قوم ابو بکر بن ابى قحافه بود. گوید: پیمبر ابو بکر را سالار ما کرد و به جنگ بنى فزاره رفتیم و چون به آب آنها نزدیک شدیم ابو بکر گفت بخوابیم، و چون نماز صبح بکردیم، ابو بکر گفت تا به آنها حمله بردیم و بر سر آب، کسان بکشتیم و من گروهى از کسان را دیدم که با زن‏و فرزند سوى کوه مى‏رفتند و تیرى میان آنها و کوه انداختم و چون تیر را بدیدند بایستادند و من آنها را سوى ابو بکر آوردم. زنى از بنى فزاره در آن میان بود که پوستین به تن کرده بود و دخترش را که از زیباترین زنان عرب بود، همراه داشت. گوید: و به مدینه آمدم و پیمبر مرا در بازار بدید و گفت: » اى سلمه این زن را به من ببخش.» گفتم: » اى پیمبر بخدا فریفته او شده‏ام و هنوز دست به او نزده‏ام.» پیمبر چیزى نگفت و روز دیگر باز مرا در بازار بدید و گفت: » اى سلمه این زن را به من ببخش.» گفتم: » اى پیمبر بخدا هنوز دست به او نزده‏ام و متعلق به تو است.» و پیمبر او را به مکه فرستاد که چند تن از اسیران مسلمان که در چنگ مشرکان بودند در عوض وى آزاد شدند." ( تاریخ طبری،ج۳،ص۱۱۳۱)


"پس آن گاه در ماه رمضان از سال ششم هجرت سریّه زید بن حارثه براى جنگ در وادى القرى واقع شد. و میان آن تا مدینه هفت شب راه است. گویند، زید بن حارثه با تنى چند از بهر بازرگانى به شام رفت و کالاهایى از آن اصحاب پیامبر (ص) نیز با خود داشت. چون به نزدیک وادى القرى رسید گروهى از بنى قزاره از بنى بدر با زید و یارانش روباروى آمدند و او را با همراهانش سخت زخمى کردند و هر چه با آنان بود گرفتند. زید پس از بهبودى به مدینه بازگردید و خبر به پیامبر (ص) آورد. و رسول خدا (ص) او را با گروهى گسیل داشت که شبها مى‏رفتند و روزها کمین مى‏ساختند. و بنى بدر چشم بر آنان داشتند. ولى زید و همراهانش در سپیده دمى بناگاه بر آنان هجوم برده و تکبیر گفته مقامگاه آنان رامحاصره کردند و امّ قرفه را به اسیرى گرفتند، و او فاطمه دختر ربیعه بن بدر است، و دخترش جاریه است دختر مالک بن حذیفه بن بدر. و جاریه را مسلمه بن اکوع به اسیرى گرفت و او را به رسول خدا (ص) بخشید و پیامبر (ص) نیز او را به حزن بن ابى وهب بخشید. امّ قرفه پیرزنى فرتوت بود و قیس بن محسر او را به وضع بسیار بدى کشت، بر پاهاى او ریسمان بست و ریسمان را به دو شتر گره زد و آن دو شتر را در دو جهت مخالف راند و او را از میان دو نیم ساخت. و نعمان و عبید الله پسران مسعده بن حکمه بن مالک بن بدر را هم کشت. و زید بن حارثه چون به مدینه بازگردید، راست بر در خانه رسول خدا رفت و در زد و پیامبر (ص) برخاست بى آنکه ردا بر دوش افکند، و ازار آن حضرت به زمین کشیده مى‏شد، و زید را در آغوش کشیده بوسید و از چگونگى کار پرسید. پس زید خبر پیروزى خود را داد.( الطبقات الکبری نوشته‌ی ابن سعد،ج ۲،ص ۸۸)


"واقدى گوید: عبد الله بن جعفر از عبد الله بن حسین بن حسین بن على بن ابى طالب (ع) برایم نقل کرد که گفته است: زید بن حارثه براى تجارت، آهنگ شام کرد و مقدارى زر و نقره از اصحاب رسول خدا (ص) با او بود. او دو پوست بز را دباغى کرد، و زر و سیم خود را در آنها نهاد و با گروهى از مردم به راه افتاد. چون نزدیک وادى القرى رسید، گروهى از بنى بدر که از قبیله فزاره هستند به او برخوردند، و او ویارانش را به سختى مضروب کردند به حدّى که پنداشتند که آنها را کشته‏اند، و تمام کالاهاى آنها را بردند. زید از مرگ نجات پیدا کرد و در مدینه به حضور پیامبر (ص) رسید، و حضرت او را فرمانده سریّه‏اى کرده و به آنها فرمود: روزها را کمین کنید و شبها حرکت. راهنمایى هم همراه ایشان بود. بنى بدر سخت ترسیدند، و روزهاى دیده‏بانى را بر روى کوهى که مشرف بر ایشان بود، مى‏گماشتند و او راهى را که احتمال داشت مسلمانان از آن بیایند، زیر نظر داشت. معمولا او پس از اینکه مسیر یک روز راه را دیده‏بانى و بررسى مى‏کرد مى‏گفت: به کار خود سرگرم باشید! امروز خبرى نیست تا شب چه شود. چون زید بن حارثه و یارانش به مسافت یک روز مانده به بنى بدر رسیدند، راهنماى ایشان راه را اشتباه کرد و راه دیگرى را پیش گرفت، و چون شب فرا رسید، متوجه اشتباه خود شدند و همان شبانه راه را جستند و اول صبح کنار بنى بدر رسیدند. زید بن حارثه اصحاب خود را از تعقیب فراریان منع کرد و دستور داد که پراکنده نشوند، و گفت: وقتى من تکبیر گفتم، شما هم تکبیر بگویید. پس از اینکه دشمن را محاصره کردند، زید تکبیر گفت و یارانش هم تکبیرگفتند. سلمه بن اکوع براى جنگ بیرون شد و مردى از ایشان را به دست آورد و او را کشت. زید و یارانش، جاریه دختر مالک بن حذیفه و مادر او را که معروف به امّ قرفه بود در یکى از خانه‏ها به اسارت گرفتند. نام امّ قرفه فاطمه دختر ربیعه بن زید است. مسلمانان غنایم دیگرى هم گرفتند و راهى مدینه شدند، جاریه را سلمه بن اکوع با خود مى‏آورد، سلمه در مورد جاریه و زیبایى او رسول خدا (ص) صحبت کرد. مدتى که گذشت پیامبر (ص) از سلمه پرسیدند: جاریه را که اسیر گرفته بودى چه کردى؟ گفت: امیدوارم که او را با یکى از زنان ما که در بنى فزاره اسیر است مبادله کنم. پیامبر (ص) دو یا سه مرتبه دیگر هم این مطلب را تکرار فرمودند، و پرسیدند که: جاریه را چه کردى؟ سلمه فهمید که پیامبر تمایل به او دارند و او را به رسول خدا (ص) بخشید. پیامبر (ص) او را به حزن بن ابى وهب بخشیدند، و جاریه براى او دخترى زاییده حزن از جاریه فرزند دیگرى نداشت. حضرت محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عایشه نقل مى‏کرد که گفته است: چون زید بن حارثه از این سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زید آمد و در زد و پیامبر (ص) در حالى که از کمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمین مى‏کشیدند- و من هرگز پیامبر را چنین ندیده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسیدش، و از او سؤال کرد و او خبر پیروزى خود را داد. امّ قرفه را قیس بن محسّر به صورت بدى کشت، با اینکه پیرزنى سالخورده بود پاهایش را به دو شتر سرکش بستند، و از هم دریده شد. عبد الله بن مسعده و قیس بن نعمان بن مسعده بن حکمه بن مالک بن بدر هم کشته شدند." (المغازی نوشته‌ی واقدی ،ص۴۲۷)


" که در آنجا با بنى فزاره برخورد کرد و جنگى میان آنها واقع شد که گروهى از همراهان زید کشته شدند و خود زید بن حارثه نیز زخمى شد و او را از میان زخمی ها نجات دادند، و از جمله کسانى که در آن معرکه کشته شد ورد بن عمرو بن مداش بود که مردى از بنى بدر او را بقتل رسانید. زید بن حارثه چون بمدینه آمد سوگند یاد کرد که با زنان نزدیک نشود تا بجنگ بنى فزاره برود، و چون زخمش التیام یافت مجددا از جانب رسول خدا صلى الله علیه و آله مأمور جنگ با بنى فزاره شد و با لشگرى بدان سو حرکت کرد و در وادى القرى بآنان رسید و گروهى از آنها را کشته و از آن جمله مسعده بن حکمه یکى ازافراد بنى بدر بود که بدست قیس بن مسحر کشته شد، و (پسرش) عبد الله بن مسعده نیز با دو زن که یکى فاطمه دختر ربیعه بدر مکنى به ام قرفه و دیگرى دخترش بود اسیر شدند، و در راه که میآمدند زید بن حارثه بقیس بن مسحر دستور داد تا ام قرفه را نیز کشت و دخترش را با عبد الله بن مسعده بمدینه بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آوردند. و آن دختر را سلمه بن عمرو بن اکوع دستگیر کرده بود و مادرش ام قرفه از زنان محترم عرب بود که شخصیت آن زن در میان عرب ضرب المثل بود و مى‏گفتند: » لو کنت أعزّ من ام قرفه ما زدت » و از این رو این دختر هم از خانواده شریف و بزرگى بود و بدین جهت سلمه از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواست تا آن دختر را باو بدهد و حضرت نیز پذیرفت و سلمه نیز او را بدائى خود حزن بن أبى وهب بخشید و عبد الرحمن بن حزن از همین زن بدنیا آمد. و قیس بن مسحر درباره قتل مسعده اشعارى نیز گفت." (ترجمه السیره النبویه نوشته‌ی ابن هشام ،ج۲، ص ۳۹۳)

در میان اسناد دست اول تاریخی مسلمانان فقط طبری و این سعد به شیوه مرگ وحشتناک ام قرفه اشاره می کنند, البته برخی ماله کشان دینی که متوجه عمق فاجعه در مورد قتل وحشیانه یک اسیر غیر نظامی هستند تلاش می کنند تا دلایلی برای توجیه این وحشی گری هم کیشان خود ارائه کنند,برای مثال ماله کشان دلیل این قتل وحشیانه را توهین ام قرفه به محمد یا نقشه او برای کشتن محمد اشاره می کنند و برخی دیگر از ماله کشان آورده اند که قتل وحشیانه ام قرفه مورد تایید محمد نبوده ولی برای اثبات این ادعا احمقانه هیچ منبع تاریخی وجود ندارد.

قتل وحشیانه یک فرد غیر نظامی که به خاطر سالخوردگی حتی توان دفاع از خود را نداشته  دلیلی بر اثبات توحش مسلمانان دارد از آنجایی که فردی مانند زید بن حارثه از ۱۰ سالگی به فرزند خواندگی محمد در آمده و تحت تربیت مستقیم او رشد کرده بازتاب دهنده تعالیم حقیقی اوست ,رفتار فرزند خوانده محمد با اسرا واقعی ترین تصویر از ذات وحشیانه اسلام را ارائه میدهد و همین تعالیم و سیره وحشیانه محمد است که امروز در قالب جمهوری اسلامی, داعش,طالبان و ....به منصه ظهورد می رسد.

مرتد المومنین رهام

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

انحرافات جنسی محمد "پیامبر اسلام"

افسانه های عاشورا !!

زندگی‌نامه یک گراز شیعه: این قسمت امام کاظم(ع)