ماجرای وحی شیطان به محمد «غرانیق»



 ماجرای غرانیق به زمانی بر میگردد که محمد بعد از شروع دعوت علنی به اسلام با توهین به مردم قریش و خدایانشان مورد غضب آن ها واقع می شود و حتی تعدادی از یارانش مجبور به مهاجرت به حبشه میشوند و تا جایی کار بر محمد سخت می شود که او به امید ایجاد صلح دست به ستایش بت ها میزند و ادعا می کند که «میانجی گری انها نزد اللّه پذیرفته است» ,ولی بعد تر محمد می گوید که این آیه از طرف اللّه نبوده و از طرف شیطان بوده. 
 
در این مقاله ماجرای غرانیق را با استناد به مراجع تاریخی اسلامی و خود قرآن به دقت تشریح خواهیم کرد اما قبل از باید بدانیم که "غرانیق" چه کسانی هستند؟

در زبان عرب غرانیق نوعی پرنده است (به احتمال زیاد درنا) اما فرای معنای لغوی منظور از غرانیق الهه های سه گانه  (به انگیسی:Female Trinity به عربی: ثالوثاً أنثوياً) که دختران اللّه (اللّه از خدایان قبل اسلام بوده و حتی نام پدر محمد عبداللّه بوده) هستند و از جمله مهم ترین و پر طرفدار الاهه های پیش از اسلام در شبهه جزیره عرب بوده اند. 

«لات» الهه ی حاصلخیزی , «منات» الهه ی  بخت و اقبال و «عزی» الهه ی قدت و جنگ.

مردم شبه جزیره عرب در معابد متعددی این الهه ها را پرستش می کردند از جمله کعبه در شهر مکه و " ذُو الْخَلَصَة"معروف به کعبه یمنی واقع در شهر عسیر (عربستان کنونی) و انها به دور این معابد می گشتند و قربانی و هدایای خود را به پای آن ها می ریختند, مردم قریش از نظر سنتی و برای نسل های طولانی مسئول نگه داری از کعبه در مکه بوده اند. هشام کلبی (204 قمری) در کتاب بت ها(کتاب الأصنام) اورده که مردمان قریش دور کعبه می گشتند و فریاد می زدند«لات و منات و عزی از غرانیق هستند و ما شفاعت آن ها را می طلبیم». بی دلیل نبوده که مردم قریش که خود از اقوام و نزدیکان محمد بودند این بی احترامی های او را نسبت به الهه های خویش بر نمی تابیدند.


بعد از ادعای نبوت توسط محمد او در سه سال اول به طور مخفیانه نزدیکانش را به اسلام دعوت می کرد اما از سال سوم به بعد او اقدام به تبلیغ علنی کرد, او در این راه از هر گونه توهین به مردم قریش و خدایانشان دریغ نمیکرد به طوری که مردم قریش بار ها نزد بزرگ قبیله یعنی ابوطالب رفته و شکایات خود را از محمد ابراز می کردند.

در تاریخ طبری امده که مردم قریش نزد ابوطالب رفتند و به او چنین گفتند : « ای ابو طالب تو بزرگ وسالار مایی در حق ما انصاف کن و برادر زاده ات را از ناسزاگویی خدایان ما بازدار و مانیز او را با خدایانش واگذاریم.» (جلد ۳ , صفحه۸۶۸-۸۶۹)

مردم قریش بار ها از محمد خواستند که دست از توهین به خدایانشان بردارد حتی به او پیشنهاد دادند که «یکسال تو خدایانما, لات و عزی را بپرست, ما نیز یکسال خدای تورا پرستش می کنیم.
محمد در جواب گفت: ببینم از پیش خدایم چه میرسد.» (طبری جلد۳,صفحه ۸۷۹)

و بعد از آن محمد این آیه ها را اورد:
"بگو: ای کافران! آنچه را شما می پرستید، من نمی پرستم، و نه شما آنچه را من می پرستم، می پرستید،و نه من آنچه را شما پرستیده اید، می پرستم،و نه شما آنچه را که من می پرستم، می پرستید. دین شما برای خودتان، و دین من برای خودم." (سوره کافرون, آیه ۱-۶)

این جا بود که قریشیان  دیدند محمد قصد دست بر داشتن از توهین به خدایانشان را ندارد و تصمیم به ترد کردن و تحریم محمد گرفتند, در این باره این چنین در تاریخ طبری امده:

«و چنان شد که قریشیان فراهم آمدند و هم سخن شدند که مکتوبی بنویسند و پیمان کنند که به بنی هاشم و بنی المطلب زن ندهند و از آنها زن نگیرند و با آنها خرید و فروش نکند و نامه در این باب نوشتند و در دل کعبه آویختند که پیمان موکد تر شود.
و از پی پیمان قرشیان,  بنی هاشم و بنی المطلب به شعب ابوطالب رفتند و مسلمانان دو سال به رنج افتادند که آذوقه به آنها نمی رسید مگر نهانی و از طرف قریشیان که سر نیکی داشتند. » (جلد ۳, صفحه ۸۷۸)

ماجرای غرانیق:


محمد بن کعب قرظی گوید : چون پیمبر دید که قوم از او دوری می کنند و این کار برای او سخت بود آرزو کرد که چیزی از پیش خدای بیاید که میان وی و قوم نزدیکی آرد که قوم خویش را دوست داشت و می خواست خشونت از میانه برود و چون این اندیشه در خاطر وی گذشت و خداوند این آیات را نازل فرمود:

«وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ, مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَىٰ, وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ»
یعنی: قسم به آن ستاره وقتی که فرو رود که رفیقتان نه گمراه شده و نه به باطل گرویده است, و نه از روی هوس سخن می کند. (سوره نجم, ۱-۳)


و چون به این آیه رسید که: «أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّىٰ,وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَىٰ»
یعنی: مرا از لات و عزی, و منات سومین دیگر, خبر دهید.(نجم, ۱۹-۲۰)
شیطان بر زبان وی انداخت که «تِلکَ الغَرانِیقُ العُلی وَاِنَّ شَفاعَتَهُنَّ تُرتَضی»
یعنی : این بتان والا هستند که شفاعتشان مورد رضایت است.(آیات شیطانی)
و چون قریشان این بشنیدند خوشدل شدند و از ستایش خدایان خویش خوشحالی کردند و بدو گوش دادند و مومنان نیز وحی خدا را باور داشتند و او را به خطا متهم نمی داشتند و چون پیمبر در قرائت آیات به محل سجده رسید سجده کرد و مسلمانان نیز با وی سجده کردند و مشرکان قریش و دیگران که در مسجد بودند به سبب آن یاد که پیمبر از خدایانشان کرده بود به سجده افتادند و هر مومن و کافر آنجا بود سجده کرد, مگر ولید بن مغیره که پیری فرتوت بود و سجده نمی توانست کرد و مشت ریگی از زمین برگرفت و به پیشانی نزدیک برد و بر آن سجده کرد.

گوید: و چون قریشیان از مسجد بیرون شدن خوشدل بودند و می گفتند "محمد از خدایان ما به نیکی یاد کرد و آنرا بتان والا نامید که شفاعتشان مورد رضایت است."
و قصه سجده به مسلمانان مقیم حبشه رسید و گفتند قریشیان اسلام
اسلام آوردند و بعضیشان بیامدند و بعض دیگر به جای ماندند.
 و جبریل بیامد و گفت: "ای محمد چه کردی, برای مردم چیزی خواندی که من از پیش خدا نیاورده بودم و سخن گفتی که خدا با تو نگفته بود." 
و پیمبر خدا سخت غمگین شد و از خدای بترسید, و خدای عزوجل با وی رحیم بود و آیه ای نازل فرمود و کار را برای او سبک کرد و خبر داد که پیش از او نیز پیمبران و رسولان چون وی آرزو داشته اند و شیطان آرزوی آنها را در قرائتشان آورده است و آیه چینین بود:
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»
یعنی: پیش از تو رسولی یا پیغمبری نفرستاده ایم, مگر آنکه وقتی قرائت کرد شیطان در قرائت وی القاء کرد خدا چیزی را که شیطان القا کرده باطل می کند سپس آیه های خویش را استوار می کند که خدا دانا و فرزانه است. (حج,آیه ۵۲)
و غم پیمبر برفت و ترس وی زایل شد و چیزی که شیطان به زبان وی انداخته بود منسوخ شد. (تاریخ طبری, جلد ۳ , صفحه۸۸۰ )

در ادامه طبری روایتی دیگر از ابن اسحاق اورده که دال بر کاهش تحریم و فشار بر محمد بعد از ماجرای غرانیق و ایجاد شرایط مناسب برای مهاجرت او و پیروانش به مدینه شده است.

این داستان به چند دلیل بسیار مورد توجه است ,اول اینکه که این داستان مسئله توحید در اسلام را زیر سوال می برد و محمد خدایان بت پرستان را شفاعت کننده مسلمانان میداند در حالی که او بار ها گفته بود که این بت ها چیزی جز سنگ نیستند, علاوه بر این,داستان به وضوح نشانگر عدم عصمت محمد و عدم تشخیص کلام اللّه از شیطان است!!
ولی به نظر من مهم تر از همه این داستان سند آشکاریست که نشان می دهد قرآن ساخته و پرداخته محمد بوده و هر زمان در صورت نیاز آیه ای اضافه یا حذف می کرده, زمانی که محمد تحت فشار بسیار شدید از طرف قریش بوده وجایی که بر او کار سخت امده برای نجات خود دست به ستایش بت ها میزند و لی چندی بعد این کار را به گردن شیطان می اندازد, برای مثالی  دیگر وقتی محمد نیت به ازدواج با هسر پسر خوانده اش را می کند قوانین مرتبط با فرزند خواندگی را به کلی عوض می کند. (سوره احذاب ایه 33 )

ماجرای غرانیق در بسیاری از منابع معتبر اسلامی امده مثل : تاریخ طبری و طبقات الکبری و در صحیح بخاری نیز حتی به آن اشاره شده است و راویان مهم اسلامی مثل ابن عباس آن را نقل کرده اند و از همه بالا تر در آیاتی که به آن اشاره کردیم به وضوح نشانگر رخدادن این ماجرا هستند, اما از انجایی که این داستان به شدت به حیثیت و عصمت محمد لطمه میزند بسیاری از کتب اسلامی به این ماجرا اشاره نمی کنند و بعضی از علمای اسلامی امروز این ماجرا را به کلی انکار می کنند.

مرتد المومنین رهام

نظرات

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

انحرافات جنسی محمد "پیامبر اسلام"

افسانه های عاشورا !!

زندگی‌نامه یک گراز شیعه: این قسمت امام کاظم(ع)