امامزاده هایی که کور میکنند ولی شفا نمی دهند !



همه کشفیات علمی که تا کنون در دنیا صورت گرفته است بر پایه این باور که نظام طبیعت قانونمند است صورت گرفته است. تنها چیزی به صورت قانون در می آید که هیچگاه خلاف آن ثابت نشود. در غیر این صورت هیچ اختراع یا کشفیات علمی به وقوع نمی پیوست. بدون  قانون مکانیک هیچ ساعتی کار نخواهد کرد. یا  اگر قانون  الکتریسته نبود هیچ وسیله برقی قابل اختراع نبود . اگر قانونی برای یک بار در طبیعت نقض شود  دیگر نمی توان آن را قانون نامید.زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که برای بار دوم آن قانون طبیعی نقض نشود.از اینرو باور به معجزه  که سرپیچی از قانون طبیعت است از نظر علمی  مردود است. حضرت محمد هر وقت برای اثبات نبوتش از او معجزه می خواستند می گفت من هم انسانی همانند شما هستم و فقط یک بیم دهنده هستم.حالا چگونه عده ای از نوه ی  نبیره ی  نتیجه ی  ندیده ی او معجزه می بینند؟ عده ای می گویند که با چشم خود شفا پیدا کردن فلج را در حرم امام هشتم مسلمین دیده اند یا از افراد قابل اعتماد درباره اینگونه معجزات شنیده اند. اگر مسلمین معتقد هستند که سرنوشت همه به دست خداست و بدون رضایت او برگی از درخت فرو نمی ریزد پس فلج شدن شخص به  اراده خداست. از این پس مادران نباید بچه های خود را واکسینه کنند. حالا در نظر بگیرید که شخصی به خواست خدا فلج شده است، چرا برای شفا یافتن این مریض والدینش باید با التماس و خواهش از خدا بخواهند او را شفا بدهد؟ چرا خدا دوست دارد دست نیاز به سوی او بلند کنند و از او بخواهند که در نظر خود نسبت به شخص مورد نظر تجدید نظر کند؟ آیا اگر دعای شخصی برآورده شود به این معنی نیست که خدا سست اراده است. آیا به این معنی نیست که او ناعادل است ؟ آیا به این معنی نیست که او ناتوان است و قادر نیست قوانین خود را حفظ کند؟ آیا علم او ناقص نیست؟ وقتی خدا قانون طبیعت را نقض می کند چه انتظاری از بشر می توان داشت؟چرا خدا نیاز به دلال دارد؟ چرا حتما باید توسط واسطه هایی که شاید از بسیاری از ما انسانهای زنده خطا کارتر بوده اند به التماسهای ما گوش کند؟ چرا باید آش نذری بپزیم و به خدا رشوه بدهیم تا خواست ما را برآورده کند؟ اگر خدا با در خواست ما نظرش را عوض می کند یعنی اینکه خواست و اراده ما بر اراده خدا برتری پیدا می کند. یعنی در موقع اجابت دعایمان بر خدا برتری پیدا میکنیم. زیرا با قدرت پافشاری بر خواسته خویش خدا را مجبور به اطاعت کردیم. در اینجا با اصرار خود خدا را فرمانبردار و مطیع کردیم.پس از اجابت دعا چقدر از خدا باقی میماند؟


کسانی که مدعی هستند با چشم خود شفا یافتن فلج را دیده اند کدام یک از آنها قبل از معجزه بیمار را معاینه کرده است؟
من خودم شخصاً با یکی از این شفا یافته ها تماس داشته ام. پسر عمویم بر اثر اثابت تیر به یکی از پاهایش توانایی ورزشهایی نظیر کوهنوردی را از دست داده بود. من هر هفته همراه برادرانم به کوهنوردی می رفتم. یکبار این عموزاده به مشهد رفت . وقتی برگشت با شوق زیاد به همه گفت امام رضا مرا شفا داده است. از این هفته می خواهم همراه شما به کوه بیایم. هیچ کس از این عموزاده به خاطر موضع انقلابی که داشت خوشش نمی آمد.هیچ کس هم روی اینکه به این عموزاده بگوید موضوع شفا یافتن او دروغی بیش نیست نداشت. من همیشه آدم رکی بوده ام . با وجود اینکه خوشمان نمی آمد این عموزاده را در جمع خود ببینیم با وجود بچگی دوست داشتم مشتش را باز کنم. به او گفتم عمو جان ما فردا می خواهیم به کوه برویم .حالا که گفتی شفا پیدا کردی این هفته با ما به کوه بیا . او در جواب من گفت عمو جان پاهایم درد می کند. من که از پررویی چیزی کم نداشتم به این عموزاده دروغگو گفتم چی شد مگه تو شفا پیدا نکرده بودی؟ او در جواب من گفت عمو جان،  خیلی بهتر شده ام در جوابش گفتم مثل اینکه این امام رضای شما خیلی وارد نبوده و نصفه نیمه شما را شفا داده است.  شاید هم بقیه شفا را گذاشته برای دفعه بعد.خودش هم از حاضر جوابی من خنده اش گرفت. همه شفا یافتگان از این قماش هستند.


اما ناگفته نماند گاهی اوقات دیده شده است که بعضی ها به صورت معجزه آسایی از یک بیماری رهایی  پیدا کرده اند. اما چرا باید همه اینها را به امامها یا خدا نسبت بدهیم؟
بدن انسان دارای مکانیسم عجیبی است. دکترها معتقدند که امیدواری باعث افزایش هورمونها و تغییرات خاصی در سیستم عصبی می شود که در بعضی موارد منجر به بهبودی مریض می شود. در نقطه مقابل آن یأس و نا امیدی باعث بدتر شدن بیماری می شود.اعتقاد به بهبودی است که با مکانیسمهای پیچیده منجر به تغییراتی در سطح هورمونها و دیگر مواد شیمیایی بدن  می شود و بدن را به سمت تغییرات مثبت سوق می دهد  و گرنه از هیچ انسان مرده ای کاری بر نمی آید.اگر از این مرده ها کاری بر می آمد در زمان حیات خود هنگامی که انگور سمی خورده بودند و از درد به دور خود می پیچیدند از خدا می خواستند آنها را شفا بدهد.اگر خدا با التماس و تمنا به حرف بنده هایش گوش می دهد و یا باید واسطه جلو بیندازیم تا به حرفمان گوش دهد پس خیلی کمبود شخصیت دارد که باید به پایش بیفتیم تا حرفمان را گوش دهد!
چرا بین بنده ایش تفاوت قائل می شود؟ میلیونها انسان غیر مسلمان که حسن و حسین نمیشناشند تکلیفشان چیست؟چقدر این خدا شکموست که باید شله زرد یا گوشت قربانی برای او ببریم تا دعای ما را اجابت کند. خدا برای اجابت دعای مریض ها چه معیاری دارد؟ چرا همه آنهایی که به امامزاده های جورواجور مراجعه می کنند شفا پیدا نمی کنند؟ اگر معیار باور به معجزه و به خدا و واسطه هست که همه زائرین حرم امامان و امامزاده ها در این امر مشترک هستند؟اگر معیار خدا حجم دعا ها و نذورات هست، پس خدا که رشوه گیر است چرا باید رشوه حرام باشد؟


بسیاری از ادعاهایی که در این موارد مطرح میشود بر میگردد به بیماری های عصبی مثل فلج و یا بیماریهای میکروبی و یا سرطانی. توجه داشته باشید که در بسیاری از این موارد عزیزان برای امتیاز دادن به امامانشان نمک قضیه رو زیاد میکنند و به شدت اغراق میکنند. بنابر این بسیاری از این مواردی که مطرح میشود پشت سرش هزاران جور دروغ و کلاه برداری و شیادی با اهداف مشخص اقتصادی و عقیدتی وجود دارد، نوشته زیر یکی از اسنادیست که احمد کسروی در باب همین شیادی ها در اثر خود آورده است.

متاسفانه در بین مردم به ویژه مردم مشرق زمین، خرافه و حرف مفت طرفدار بیشتری تا واقعیت دارد و مردم خیلی بیشتر دوست دارند باور کنند چیزهای عجیب و غریب و متافیزیکی و جادویی که در تخیلات و داستانها ذکر میشوند واقعا وجود دارند. خرافات همواره طرفداران بیشتری از واقعیات دارند. زیرا خرافات برای مردم خوش آیند هستند و مردم نسبت به آنها میل بیشتری دارند تا نسبت به توضیحات دقیق و و صحیح علمی و معمولاً امیال انسانها بر عقلانیت آنها پیروز میشود، یعنی اگر چیزی خلاف میلیشان باشد حتی اگر درست هم باشد تمایل چندانی نسبت به آن نشان نمیدهند.
گذشته از اینکه اکثر کسانیکه ادعا میکنند شفا یافته اند، به سادگی دروغ میگویند, در واقع عده ای نیز هستند که واقعا در اثر حضور در اماکن مقدس(!) از بیماریهایی رهایی پیدا میکنند و تیمار میشوند. ولی بجای پذیرفتن دلایل خرافی باید دید واقعاً این اتفاق برای چه می افتد و ریشه آن در کجا است.
وجود داشتن بیماری در بدن برای شخص استرس و ترسهایی ایجاد میکند که این استرسها و ترسها امروزه قابل بررسی و موشکافی دقیق هستند، در بسیاری از مواقع وقتی چنین استرسهایی در بدن وجود دارند کار مبارزه با عوامل بیماری برای سیستم دفاعی بدن دشوار میشود. استرس بر روی سیستم عصبی بدن، سیستم دفاعی و ترشحات هورمونی به طور مستقیم  تاثیر منفی میگذارد، حتی گفته میشود استرس مادر بسیاری از بیماری ها است و همه باید بیاموزند که چگونه خود را از آرام سازند و از استرس رهایی یابند. بنابر این گروهی از بیماریها را میتوان با روانکاوی و استرس زدایی از بین برد، یعنی با امیدواری دادن و تلقین کردن میتوان بسیاری از بیماری ها را از بین برد و خیلی وقتها ممکن است این اتفاق بیافتد یعنی شخص وقتی درون حرم میرود واقعا به خود تلقین میکند که خوب خواهد شد و این تلقین بر بدن وی تاثیر میگذارد، تلقین در انسان از قوت بسیار بالایی برخوردار است و با تلقین میتوان تغییرات محسوسی در سیستم های مختلف بدن از جمله سیستم دفاعی بدن ایجاد کرد. برای همین است که در مورد بسیاری از بیماریها پزشکها از اطرافیان بیمار میخواهند که به او روحیه بدهند و به او تلقین کنند که خوب خواهد شد.
گروهی دیگر از بیماری ها که جنبه عصبی دارند و به سیستم عصبی بدن مربوط میشود از جمله بیماری فلج نیز در بسیاری از مواقع توسط یک محرک روانی فوق العاده زیاد که بطور ناگهانی به شخص وارد میشود (در اثر هیجانات) میتواند روی سیستم عصبی شخص اثر کند و بیماری وی را تا حدود زیادی درمان کند. زیگموند فروید نیز که خود از بیخدایان بزرگ خود با انجام عمل مشابهی کودک فلجی را درمان نمود. در اکثر مواردی که میگویند شخصی شفا پیدا کرده یکی از این دو اتفاق یاد شده افتاده است و این هیچ ربطی به امام رضا و یا حضرت معصومه و یا وجود خدا ندارد. این اتفاق به این دلیل نمی افتد که فرد بیمار وارد حرم شده است و یا شخصی که نظر کرده امامان است دستش را بر روی سر او کشیده است، این اتفاق میتواند با وارد شدن به یک معبد بودایی، یک کلیسا، کنیسه و یا هرجای دیگر اتفاق بیافتد. حتی یک متخصص روانشناسی نیز میتواند چنین کاری را انجام دهد، بنابر این، شفا یافتن این بیماران نه معجزه امامان است نه بخاطر قداست یک مکان و یا الطاف الهی و…، برای اثبات این حرف دلایل دیگری می آوریم.
اگر شما یک مسافرت به نقاط دیگر جهان بکنید خواهید دید که در گوشه کنار دنیا نیز مواردی از این قبیل بسیار وجود دارند، مثلا در هندوستان معبدهایی وجود دارد که مانند حرم امام رضا مردم از تمام نقاط جهان آنجا میروند تا شفا پیدا کنند و اتفاقاً آمار شفا یافتگانشان بسیار بیشتر است از آمار شفا یافتگان حرم امام رضا و خانواده اش است. گروهی از افراد مانند سای بابای کلاه بردار در هندوستان از شهرت جهانی در این زمینه برخوردار هستند، حال اگر حقانیت با امام رضا است چرا سای بابا میتواند با تبلیغ مفاهیم هندوئیسم و بودیسم و سایر مکاتب غیر الهی که صد در صد مخالف با مفاهیم اسلامی هستند و از دید اسلامی هندو ها کاملا باطل و مشرک و کافر هستند و بودیست ها هم که اساساً خدا را انکار میکنند و بیخدا هستند، چرا باید سای بابا یک هندوی کافر و مشرک و دشمن اهل بیت بتواند مردم را بیشتر از امام رضا شفا دهد؟ این چه عنایت غلطیست که پروردگار به این هندوی کافر کرده است؟
یا مثلا در امریکا شخصی به نام بنی هین یک کانال تلویزیونی راه انداخته و با استناد به همین معجزات و… مردم را به پرستش عیسی مسیح فرا میخواند، وی مسیح را پسر خدا میداند و این از دید قرآنی (سوره توبه آیات 29 تا 32) فوق العاده گناه و شرک بزرگی محسوب میشود اما آیا خداوند همچنان به چنین شخصی این قدرت شفا دادن را داده است؟ در قرآن اشاره شده است که هرکس چیزی غیر از خدا را بپرستد به همراه آن چیز در آتش جهنم خواهد سوخت (سوره انبیا آیه 98)! چطور ممکن است بنی هین که قرار است در آتش بسوزد در این دنیا اینقدر کرامات داشته باشد؟ البته بنی هین نیز طبیعتاً مانند اکثر افراد مشابه و مذهبیون ازاین کار صرفه مالی بسیار بالای میبرد و کانالهای تلویزیونی رسمی دنیا در مورد دروغین بودن ادعاهای او چندین بار برنامه هایی را ساخته اند. اساساً داستان معجزه و شفا در مسیحیت بسیار بسیار قوی تر است و از روشهای اصلی شستشوی مغزی مسیحیان تحریک قربانیان به معجزه و شفا است، و از آنجا که اهل تسنن چندان به چنین چیزهایی اعتقاد ندارند میتوان گمان کرد که همچون مراسم عذاداری و رده بندی های مذهبی این افکار نیز از مسیحیت وارد تشیع شده باشد.
جواب به اینگونه پرسشها را تنها با همان دو روشی که در اکثر این موارد شفا انجام میشود میتوان به روشنی داد. شفا یافتن به این ربطی ندارد که شخص به حرم امام رضا میرود یا به معبد هندو ها میرود یا به مراسم آقای بنی هین میرود، شفا یافتن به این ربط ندارد که طرف الله میپرستد یا گاو یا مسیح و یهووه. حتی کافران هم میتوانند اینگونه خود درمانی کنند، امروزه موسسات و مراکز زیادی در جهان وجود دارند که بدون استفاده از تعالیم دینی همان کاری را انجام میدهند که مریض های زیادی برای انجام آن به حرم امام رضا میروند.
روشها و حتی حرکات ورزشی مانند یوگا و روشهای تلقین کردن، خنده درمانی و بسیاری از سایر روشها امروز برای شفا یافتن (Healing) وجود دارد و در جاهای مختلف حتی رسم ها و عادتهای مختلفی نیز برای این کار وجود دارد. بعنوان مثال در کشور خودمان در گذشته نه چندان دور در کشور خودمان وقتی خانمی باردار نمیشد پیش یکی از علما (!)ی اسلام میرفت و این مردان روحانی بزرگوار دور ناف این خانم دعا مینوشتند و تا شفا بیابد و خوب چون این عمل در راه خیر بود هیچ اشکای نداشت که علمای اسلام بدن این خانم را ببینند و شاید حتی ثواب هم داشت! دعا نویسی و مهره اندازی و این جور حرفها هم از رسومات خرافی قدیمی ماست که احتمالا به دلایلی که آورده شد  بعضی وقتها خیلی خوب هم کار میکرده است، و هم موجب شفا یافتن بیماران و هم موجب شادی روح و تجدید روحیه علمای اسلام میشد.
اما مهم این است که دامنه این مریضیها زیاد گسترده نیست و همانطور که گفته شد به بیماری های مشخصی مربوط میشود، بعنوان مثال دیده نشده که شخصی بتواند جراحت و یا قطع عضو بدن خود را شفا دهد، و یا بسیاری از بیماریهای ویروسی به هیچ عنوان قابل شفا یافتن نیستند. از کسانی که این ادعا را میکنند بخواهید که برای رفع بیماری های خود پیش دکتر نروند، (فرقه هایی از مسیحیت چنین باوری دارند و هرگز از خدمات پزشکی استفاده نمیکنند)  و بروند حرم امام رضا و یا اینکه از ایشان بپرسید چرا یک بیمارستان بزرگ در طبقه دوم بارگاه امام رضا درست نمیکنند و یا اینکه از آنها بخواهید که دستشان را در مقابل شما قطع کنند و به حرم امام رضا بروند و با دست سالم برگردند، مسلماً چنین کاری نخواهند کرد چون خودشان میدانند دروغ میگویند. چند وقت پیش آیت الله سیستانی بزرگترین مرجع شیعه برای درمان خود به انگلستان رفته بود تا زیر دست یک عده کافر از خدا بیخبر نجس درمان شوند، باید از ایشان پرسید مگر امام رضا چلاق هستند که شما برای درمان میروید انگلستان؟ چرا تشریف نمیبرید مشهد؟ پرسش دیگر این است که چرا دست مبارک نماینده پروردگار بر روی زمین و نایب امام زمان آیت الله خامنه ای توسط این 12 امام حاضر و غایب شیعه شفا نمی یابد؟ ایشان چقدر با دست خودش قبر امام رضا را دستمال کشیده و کف ضريح مقدس را تی کشیده است؟ چرا دست ایشان در این همه مدت شفا نیافته است؟ یکی دیگر از مسائلی که امامان و خدا و معجزه گران از درمان آن عاجز هستند مسئله ضعف در بینایی است، که آزمایش آن بسیار ساده است، تابحال دیده نشده است شخصی ادعا کند معجزه ای رخ داده است و دیگر از عینک استفاده نمیکند.
یکی نیست به اینها بگوید آخر اگر این امامان اینقدر قدرت متافیزیکی داشتند چرا همگی کشته شدند و بعضاً توسط زنان خودشان کشته شده اند، و یا چرا این امام سجاد از اول تا آخر  عمرشان چرا اینقدر مریض بودند و شفا نیافتند و یا چرا پیغمبر اسلام خودش را شفا نداد تا بتواند بچه دار شود و اینقدر زحمت زن عوض کردن را بخود ندهد؟
در واقع قضیه معجزه و شفا آنگونه که توسط مسلمانان مطرح میشود گذشته از اینکه مضحک و بر خلاق قوانین فیزیکی و طبیعی است، بر خلاق خود تعالیم قرآنی نیز هست. یعنی حتی اگر یک مسلمان هم معقول باشد و دست از تعصبات بردارد و به قرآن مراجعه کند خواهد دید که قرآن به وضوح نشان میدهد که پیامبر اسلام نه غیب میدانسته است نه معجزه ای داشته است. حال که خود پیامبر اسلام چنین بوده است، چگونه ممکن است امامان چنین نیروهایی داشته باشند؟
سوره انعام آیه 50:
"قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ."
(ای محمد) به آنها بگو من نمیگویم گنجهای خداوند در نزد من است و از غیب خبری دارم یا اینکه من فرشته ام. من تابع الهام ضمیر و رساندن  وحی هستم.
سوره اعراف آیه 188:
"قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ."
بگو: من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا بخواهد. و اگر علم غیب میدانستم بر خیر خود بسی می افزودم و هیچ شری به من نمیرسید. من کسی جز بیم دهنده و مژده دهنده ای برای مومنان نیستم.
سوره اسراء آیه 59:
"وَمَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا."
"مارا از نزول معجزات باز نداشت، مگر اینکه پیشینیان تکذیبش میکردند. به قوم ثمود به عنوان معجزه ای روشنگر ماده شتر را دادیم. بر آن ستم کردند. و ما این معجزات را جز برای ترسانیدن نمیفرستیم."
سوره انعام آیه 37
"وَقَالُواْ لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ قَادِرٌ عَلَى أَن يُنَزِّلٍ آيَةً وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ."
وگفتند: چرا معجزه ای از پروردگارش بر او نازل نشده؟ بگو خدا قادر است که معجزه ای فرو فرستد. ولی بیشترینشان نمیدانند.
این آیات به وضوح ضعف محمد در انجام دادم عملی خارق العاده در زمان خودش را نشان میدهند، اما مسلمانان بعد از مرگ محمد شروع به افسانه سازی در مورد خود او و امامان کردند.
بر گرفته از نوشته پارمیس,درفش کاویانی
مرتد المومنین رهام

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

انحرافات جنسی محمد "پیامبر اسلام"

افسانه های عاشورا !!

زندگی‌نامه یک گراز شیعه: این قسمت امام کاظم(ع)